برای دخترم باران

مادر

1394/8/7 14:44
148 بازدید
اشتراک گذاری
عاقبت در یک شب از شبهای دور کودک من پا به دنیا می نهد

آن زمان بر من خدای مهربان نام شورانگیز مادر می نهد

آن زمان طفل قشنگم بی خیال در میان بسترش خوابیده است

بوی او چون عطر پاک یاس ها در مشام جان من پیچیده است

آن زمان دیگر وجودم مو به مو بسته با هستی طفلم می شود

آن زمان در هر رگ من جای خون ... مهر او در تار و پودم می شود

میفشارم پیکرش را در برم گویمش چشمان خود را باز کن

همچو عشق پاک من جاوید باش در کنارم زندگی آغاز کن

می گشاید نور چشمم دیدگان ... بوسه ها از مهر بر رویش زنم

همچو عشق پاك من جاويد باشدر كنارم زندگي آغاز كن

عاقبت در یک شب از شبهای دور کودک من پا به دنیا می نهد

آن زمان بر من خدای مهربان نام شورانگیز مادر می نهد
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)