برای دخترم باران

هفت ماهگی باران خانمی

1395/4/14 1:03
137 بازدید
اشتراک گذاری

باران خانومم پایان شش ماهگی نوبت یه سری واکسن دیگه داشتی که من خیلی نگران بودم چون سری های قبلی دختر کوچولوی من خیلی اذیت شده بود و همه میگفتن واکسن این نوبت هم خیلی بده؛ اما از بد شانسی یه هفته مونده به نوبت واکسن بابایی سرما خورد و با وجود احتیاط های خیلی خیلی شدیدمون تو اولین سرما خوردگی رو از بابایی گرفتی اینم بگم که کلا بابایی وقتی مریض میشه خیلی سخت خوب میشه و داغون داغون میشه بنابراین من شدم پرستار شما و صد البته خودمم مریض شدم از دختر نازم بگم که مثل یه گل پژمرده شده بود سرجات می موندی حتی نا نداشتی سرت رو بلند کنی یا حتی گریه کنی دلم خیلی کباب میشد دختر شاد و شنگول من حالا  نمی تونست شیر بخوره چون بینیش کیپ میشد همون یه ذره هم که به زحمت می خورد وقتی سرفه می کرد بالا می آورد؛ پای چشمات گود شده بود و حسابی وزن کم کردی؛ده روزی گذشت تا کاملا خوب شدی بعدشم نوبت واکسن بود دیگه نمی تونستم تنهایی ازت مراقبت کنم زنگ زدم خاله مهرانگیز از لار اومد پیشمون دستش درد نکنه نمی دونم اگه اون نبود چی میشد؛ بایک هفته تاخیر واکسن رو برات زدیم؛ خلاصه سه روز هم تب داشتی و با قطره و شیاف تب رو پایین می آوردیم شیر هم که نمی خوردی بخاطر همین شیر خشک برات گرفتم تا چند روز یکی دو پیمانه بهت میدادم خیلی گریه می کردی و از بغل من پایین نمی اومدی و من همش فکر می کردم بخاطر مریضی این مدت بهم خیلی وابسته شدی تا اینکه مامان جون گفت بخاطر شیر خشک دل درد گرفتی و منم دیگه ندادم و دیدم که بهتر شدی...

به مولتی ویتامین معمولی حساسیت داری یعنی تمام بدنت شروع کرد به زدن دونه های قرمز ریز بخار همین مولتی ویتامین ویتان دادم که خوب بود و چون توش زینک داشت اشتهات هم بهتر شد و کم کم غذا رو دوباره شروع کردم الان که بیست روز از ماه هفت گذشته دخترم فرنی و حریره و سوپ و پوره هویج و پوره موز و پوره سیب رو میخوری اما پوره سیب زمینی رو دوست نداری فکر کنم چون بعدش دلت درد میگیره و هنوز برات سنگینه؛ تو روروئکت میشینی البته فقط ده دقیقه؛ بدون کمک چند ثانیه میشینی؛ روی زمین وقتی روی شکم هستی می تونی کامل 360 درجه بچرخی؛ توی خواب خیلی غلت می زنی حتی بیشتر از بیداری؛ شبها شیر نمی خوری فقط چند بار بیدار میشی که باید بذارمت روی پاهام تا دوباره بخوابی؛ صبح کله سحر قبل بابا بیدار میشی یکی دوساعت بازی می کنی دوباره یه ساعت می خوابی البته در حال شیر خوردن؛ وتا شب همین  روال ادامه داره ؛ دم غروب حتما باید بریم بیرون و همین که می بینی من رو سری پوشدم کلی ذوق می کنی؛ وقتی من قربون و صدقه ات میرم بلند بلند میخندی همه رو عاشق خودت کردی از همسایه ها تا همکارام و فامیل وصد البته مامان و بابا رو

عاشقتیم دخترکم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)